خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: یحیی نیازی، پژوهشگر و نویسنده حوزه دفاع مقدس درباره فرهنگ در دوره جنگ میگوید، در دوره دفاع مقدس چیزی به نام «فرهنگ» بوده است. در آن دوران کم پیش میآمد مدیری بگوید ۵۰ تا گونی برنج پشت ماشینم بگذارید تا من ببرم. نمیخواهم بگویم همه چیز در آن دوران بینقص بوده و مشکلی وجود نداشته است ولی آن دوران همه انقلابیوار کار انجام میدادند؛ یعنی دیکته نانوشته غلط ندارد. ممکن است آقای زرگر یکجاهایی اشتباه کرده باشد. امروز یکی از خطاهای ما این است که اجازه اشتباه به جوانان خود نمیدهیم. مثلاً میگوئیم فلانی را مدیرعامل بگذارید بعد دو نفر باتجربه بهعنوان مشاور کنارش نمیگذاریم یا اصلاً به او میدان نمیدهیم، ولی آن موقع به جوانان اعتماد میکردند.
جانشینپروری در کشور اصلاً وجود ندارد
ما مدیر در این کشور داریم ۴۰ سال است میزش را رها نکرده است. به هر علت سعی میکند آنجا باشد. ما در مدیریت، برنامهریزی جانشین پروری نداریم. اگر در سازمان و ساختاری و جایی برنامهریزی جانشینپروری وجود نداشته باشد مطمئن باشید چرخه حیات آن ساختار به پایان میرسد و نهایتاً به مرز افول و مردگی میرسد. وقتی در کارخانه کربن در دوره دفاع مقدس و جنگ نگاه میکنید آقای زرگر که مسئولیت کارخانه را بر عهده داشتن، یکی از جوانان را مدیر کارخانه میگذارد نه مدیرعامل شرکت. بعد هم که مأموریت خودش تمام میشود میگوید من آن ظرفیتی که داشتم اینجا انجام دادم از این به بعد بمانم درجا میزنم. یک کسی بیاید که ایده جدید داشته باشد. این چیزی است که امروز در کشور ما وجود ندارد و کاملاً مغفول مانده است. یحیی نیازی، در گفتوگو با خبرگزاری مهر از ماجرای کارخانه کربن، رشادتهای جوانانی همچون محمود زرگر میگوید.
امروزه اشرافیگری و تجملگرایی میان مدیران و مسئولان حاکم شده است
نیازی درباره فرهنگ اصیل و در میدان بودن جوانان در دوران دفاع مقدس میگوید: اصل این ماجرا را اگر بخواهم بهعنوان یک فرهنگ برای شما تبیین کنم بیشتر به زمامداران برمیگردد. معتقدم مردم ما همان مردمی هستند که حماسه خرمشهر را آفریدند و ۸ سال در سختترین شرایط و وضعیت تحمل کردند نیروی جبهه و پشتیبانی را خودشان دادند. به غیر از سلاح و مهمات که در اختیار مردم نبود، مابقی را تا جایی که توانستند مردم انجام دادند؛ اما رفتهرفته وقتی مدیران و زمامداران ما از یکسری اصول عدول کردند و اگر خیلی اغراق نکنم، واقعیت این است که مسیرشان را بهنوعی از مردم جدا کردند و اشرافیگری حاکم شد، در آخر هم این شد که الان میبینید و این مهمترین، بزرگترین و سنگینترین ضربهاش به حاکمیت سلب اعتماد عمومی است.
مدیران و زمامداران ما از یکسری اصول عدول کردند و اگر خیلی اغراق نکنم، واقعیت این است که مسیرشان را بهنوعی از مردم جدا کردند و اشرافیگری حاکم شد، در آخر هم این شد که الان میبینید و این مهمترین، بزرگترین و سنگینترین ضربهاش به حاکمیت سلب اعتماد عمومی است
او ادامه میدهد: این کشور را نه در دوره انقلاب و نه در دوره جنگ نه در دوره تحریمهای اقتصادی و نه در دوره سازندگی، هیچ تجهیزات و ابزاری پیش نبرد الا اعتماد متقابل حاکمیت و مردم؛ یعنی مردم به زمامداران خود اعتماد داشتند و زمامداران هم طوری برخورد کردند که مردم اعتمادشان سلب نشود. اگر رجایی در کریدور مجلس میآید دراز میکشد بین رانندهها، محافظها، نمایندهها و پاسداران استراحت میکند و بعد پشت تریبون میرود ساعت ۲ بعدازظهر گزارشش را میدهد و مرحوم فخرالدین حجازی میگوید ما همه میرفتیم در یک صف و نفری یک بشقاب عدسپلو میگرفتیم و میخوردیم و بعد سراغ کارمان میرفتیم، این فرهنگ آن موقع حاکم بود. اگر بهعنوان یک مدیرعامل به آقای زرگر زمین میدهند میگوید چرا من؟ چرا بقیه مثل من زمین نداشته باشند اینها هم مثل من خانه و زندگی دارند. امروز شرایط ما به جایی رسیده که بعضاً حاضر هستیم آن چیزی که مربوط به کارمند ما هست را هم تصرف کنیم!
او در قیاس دوران دفاع مقدس و بیآلایش بودن مدیران و تجملگرایی مدیران امروزه اظهار میکند: لذا این اصلاح فرهنگ تجملگرایی و تفاوتی که بین رفتارها و گفتارها به وجود آمده است از زمامداران، به نظرم مهمترین عامل است. مردم مؤثر هستند نمیخواهیم مردم را منها کنیم، منتها اصل نگاه مردم به زمامدارانشان است. اگر شما در مجموعه خود ببینید مدیرتان ساعت ۱۲ میآید شما هم ساعت ۱۰، ۱۱ میآیید. ولی اگر او ۶ صبح آمد شما موظف هستید ساعت ۸ بیایید. حداقل این است اگر دیر بروید چون او حضور دارد میگوید کجا بودید! بنابراین این اصلاح فرهنگی را لازم داریم.
بیاعتمادی عمومی، تهی شدن فرهنگ و نبود مدیریت مناسب؛ کشور نیاز به جراحی دارد
این پژوهشگر حوزه دفاع مقدس میگوید: تعامل با دنیا و این حرفهای قشنگی که زده میشود سرجای خود، من وارد آنها نمیشوم؛ اما بهعنوان آدمی که فعالیتهای فرهنگی، تحقیقاتی و پژوهشی میکنم معتقدم ما باید یکسری مسائل فرهنگی را از ریشه درست کنیم. کشور نیاز به یک جراحیها دارد و درد آن جراحیها را همه باید تحمل کنیم. اگر امروز بچه ما بخواهد به مدرسه برود به او چه میگوئیم؟ من همواره سر کلاسها میگویم مراقب کیف و گوشی خود باشید، دائم میگوئیم مراقب باش و از همینجا بذر بیاعتمادی را ناخواسته میکاریم و آموزش میدهیم. درصورتیکه شاید با این فرهنگ غنی ما ثوابتر این باشد که بگوییم اگر همکلاسی شما غذا نداشت غذایتان را به او بدهید، اگر مداد نداشت مدادتان را بدهید. این شرایط خیلی متفاوت است. نمیخواهم بگویم نباید اینها را بگوییم ولی از تعلیم و تربیت باید شروع شود خیلی اتفاقات آنجا میافتد.
او درباره الگوهای فرهنگی در دوران جنگ اشاره دارد و بیان میکند: خوشبختانه الگوهای فرهنگی اصیل و قابل اعتنایی را در دوران جنگ شاهد بودیم که چندان هم از ما دور نیست اگر بخواهم به صورت مصداقی قیاس آن دوره و امروز را داشته باشم باید به وضعیت کرونا اشاره کنم، دورهای که انقلاب شد مهمترین مؤلفهای که وضعیت عمومی را تحت تأثیر قرار داد مسئله نفت بود، زیرا آن موقع گازکشی نبود. شما ببینید جوانان محل برای پیرزنها و کمبضاعتها نفت میگرفتند. اگر کسی دو حلب نفت داشت حتماً یکی را به همسایه خود میداد. اما الآن در وضعیت کرونا اگر بگویند مثلاً قرار است ماده ضدعفونیکننده توزیع کنند و نفری یکی بردارند قطعاً دیگر آن اخلاق و رفتار و منش اجرا نمیشود.
نبود شایسته سالاری عملی مانع رونق تولید
نیازی ادامه میدهد: مسئله بعدی اینکه آن شایستهسالاری عملی که گفتم نمونههایش همین است که طرف میگوید من آن چیزی که بلد بودم اینجا ارائه دادم دیگر باید بروم. من در دورههای مختلف مجلس به دلایل مختلف با یکسری نمایندهها ارتباط داشتم شما فکر میکنید چقدر آدم هست که الآن تلاش میکند فلان صندلی را بگیرد. اصلاً نمیخواهم بگویم شایستگی آن را ندارد، اما این نماینده و آن معاون وزیر را ببین که مثلاً مدیرکل فلان جا میشود، اینها چیزهایی است که برای کشور آزار دهنده و مانع رونق تولید است.
این پژوهشگر حوزه دفاع مقدس معتقد است، ما نظام جانشینپروریمان از ابتدا دچار مشکل بوده و همچنان وجود دارد. در دورهای که در دانشکده مدیریت دانشگاه شهید بهشتی که بودم به دوستان میگفتم شما امروز حوزه پزشکی، نظامی و بهخصوص حوزه نظامی را وقتی درس میدهید نمیتوانید جنگ راه بیندازید که اینها آموزش ببینند، مانور میگذارید. وقتی میخواهید مدیر تربیت کنید باید شبیهسازی کنید. کنار دانشکده مدیریت، بایستی صنعت عملاً بیاید و حضور داشته باشد؛ یعنی مدیر بداند کارگری که ۳ ماه حقوق نگرفته است اگر درد مقابلش پرستیژ مدیریتی داشته باشید بگویید بروید از منشی من وقت بگیرید وضعیت را دشوار میکند، او ۳ ماه است حقوق نگرفته، یکبار دیگر به او فشار بیاورید شیشه را میشکند و داخل میآید. ما این مسائل را آموزش نمیدهیم و عملاً رها است. بعد میآییم یکسری اتفاقاتی افتاده که اصطلاحاً خودمان برای خودمان نوشابه باز میکنیم خیلی جاها سازمانهای غیررسمی و کتگوریهای اینجوری را درست کردند و از هم حمایت میکنند و چنان موضوع را جلوه میدهند که اگر فلانی برود ممکن است آسمان به زمین بیاید درصورتیکه اینطور نیست. من تا یادم میآید یک برادری وزیر است یا پسرعموی فلانی مدیر است؛ فقط میبینید چرخشی جابجا شدند.
نیازی در پایان میگوید: درعینحال ما به آینده این کشور ناامید نیستیم با وجود جوانان خوبی که در کشور وجود دارد. سرمایه انسانی و منابع خدادادی خیلی باارزش طبیعی که خداوند لطف کرده به ما داده است، انشاءالله آینده این سرزمین درخشان است. اینها را که میگوئیم که اگر موانعی است که شاید خودمان خودساخته آن را ایجاد کردیم با یک مقداری همت کنیم وفاق و همدلیهای آن دوره مشکلات و سدهای موجود را برطرف کنیم.
نظر شما